کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناقد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناقد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] nāqed ۱. کسی که چیزی را مورد نقد و بررسی قرار میدهد، خصوصاً سخن.۲. کسی که پول خوب را از بد جدا کند؛ سرهکننده؛ زرسنج.
-
جستوجو در متن
-
قافیه سنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] qāfiyesanj ۱. سنجندۀ قافیه؛ ناقد شعر.۲. شاعر.
-
جذر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹جدر› [قدیمی، مجاز] jazr ۱. شتر مادۀ چهارساله: ◻︎ چگونه جذری، جذری کجا ز پستانش / هنوز هیچ لبی بوی ناگرفته لبن (منجیک: شاعران بیدیوان: ۲۴۵).۲. زر قلب و ناسره: ◻︎ کنند واجب جذری هم اندر آن ساعت / به هر شبی و سپارد به ناقد وزّان (عنصری: ۳۴۳).