کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناف بر زمین گذاشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مام ناف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] māmnāf = ماما
-
پیش ناف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] pišnāf گوشت اطراف ناف گاو یا گوسفند؛ عضلات شکم.
-
جستوجو در متن
-
سجود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] sojud پیشانی بر زمین گذاشتن برای عبادت یا اظهار فروتنی.
-
سجده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [عربی: سَجدَة] (فقه) sa(o,e)jde ۱. از ارکان نماز که بهصورت گذاشتن هفت عضو (پیشانی، کف دو دست، سر دو زانو، و شصت هر دوپا) بر روی زمین و خواندن ذکر مخصوص به جا آورده میشود.۲. (اسم مصدر) پیشانی بر زمین گذاشتن برای عبادت یا اظهار فروتنی...
-
زمین بوس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [قدیمی] za(e)minbus ۱. کسی که برای ادای احترام نسبت به شخص بزرگ به خاک افتد و زمین را بوسه زند.۲. (اسم مصدر) بوسیدن یا گذاشتن صورت بر زمین برای اظهار احترام به کسی؛ زمینبوسی.
-
فروهشتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹فروهلیدن› [قدیمی] foruheštan ۱. به پایین انداختن.۲. بر زمین گذاشتن؛ فروگذاشتن؛ پایین گذاشتن.۳. آویزان کردن.۴. رها کردن.۵. (مصدر لازم) آویزان شدن.۶. (مصدر لازم) [مجاز] خراب شدن.
-
مزارعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مزارَعَة] (فقه، حقوق) mozāre'e با هم زراعت کردن یا قرار کشتکاری باهم گذاشتن بر طبق قرارداد معین؛ عقدی که در آن صاحب زمین، زمین خود را به کس دیگر واگذار میکند که در آن زراعت کند و حاصل آن را میان خود قسمت کنند.
-
تاج گذاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [معرب. فارسی] tājgozāri تاج بر سر گذاشتن پادشاه.
-
اعجام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'e'jām ۱. نقطه گذاشتن بر حروف.۲. رفع کردن ابهام نوشتهای بهوسیلۀ نقطهگذاری، اعراب گذاشتن، یا تفسیر.
-
کبوتر دم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مجاز] kabutardam لب بر لب معشوق گذاشتن و بوسۀ طولانی گرفتن.
-
کازیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: casier] kāziye جعبهای چندطبقۀ برای گذاشتن کاغذ یا پرونده بر روی میز.
-
گماشتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: gumārtan] gomāštan کسی را بر سر کاری گذاشتن؛ گماریدن.
-
تحمیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tahmil ۱. کاری بهزور بر عهدۀ کسی گذاشتن.۲. پیغام.
-
خوان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: xvān] [قدیمی] xān ۱. سفره یا طبقی برای گذاشتن غذا روی آن.۲. [قدیمی، مجاز] غذا.۳. [قدیمی، مجاز] ضیافت؛ مهمانی.〈 خوان یغما: [قدیمی] سفرهای که برای همگان میگستردند و همه بر آن مینشستند و از آن بهره میبردند: ◻︎ ادیم زمین سفرۀ عام ...