کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نافع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نافع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] nāfe' ۱. نفعرساننده؛ سودمند.۲. سودکننده.۳. (اسم، صفت) از نامهای باریتعالی.
-
جستوجو در متن
-
انفع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'anfa' نافعتر؛ سودمندتر.
-
سودمند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: sūtomand] sudmand آنچه نفع و فایده برای کسی یا کاری داشته باشد؛ سوددار؛ نافع؛ مفید؛ بافایده.
-
کارروا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] kārravā ١. نافع و سودمند جهت پیشرفت کار.٢. شایسته و سزاوار برای کار.
-
ناجع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] nāje' ۱. اثربخش؛ تٲثیرکننده.۲. گوارا.۳. نافع؛ سودمند.
-
بهارنارنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) bahārnārenj شکوفۀ سفید و معطر درخت نارنج که عرق آن را میگیرند و برای تسکین اعصاب، سردرد، و دلدرد نافع است.
-
آبجو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹آبجو› 'āb[e]jo[w] نوشابهای حاوی ۵/۲ تا ۵/۴ درصد الکل که از جو جوانهزده و رازک تهیه میشود و برای اشخاص کمخون و بیماران مبتلا به سل نافع است.
-
اکالیپتوس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: eucalyptus] ‹اوکالیپتوس› (زیستشناسی) 'okāliptus درختی همیشه سبز از درختان بومی استرالیا با برگهای دراز و نوکتیز شبیه برگ بید که اسانس آن برای ضدعفونی کردن مجاری تنفس، سل ریوی، برونشیت، آنفلوانزا، و مالاریا نافع است.
-
اکلیل الجبل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) 'e(a)kliloljabal گیاهی معطر از خانوادۀ نعناعیان، با شاخههای نازک و برگهای ریز که از آن اسانس میگیرند و دمکردۀ برگ و گل آن در مداوای آسم، سیاهسرفه، ضعف اعصاب، و بیخوابی نافع است؛ اکلیل کوهی؛ رزماری.
-
اکلیل الملک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) 'e(a)klilolmalek گیاهی با برگهای بیضیشکل و گلهای خوشهای زرد که دمکردۀ آن در مداوای اسهال خونی، ورم معده، و نزلۀ برونشها نافع است؛ شاهافسر؛ گیاه قیصر؛ بسدک؛ ناخنک؛ شبدر زرد؛ یونجۀ زرد.
-
غافت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: غافِث] (زیستشناسی) [قدیمی] qāfat گیاهی خاردار و تلخمزه با برگهای دراز، شاخههای باریک و مجوف، گلهای کبود، و ارتفاعی درحدود ۵۰ سانتیمتر که برگ، گل، و عصارۀ آن در طب به کار میرود و برای امراض کلیه، کبد، و اسهال نافع است.
-
جاوشیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گاوشیر، جواشیر، کوشیر› (زیستشناسی) jāvšir ۱. گیاهی با ساقۀ بلند و پرزدار، برگهای شبیه برگ انجیر، و گلهای زرد خوشبو.۲. صمغی بدبو که از ریشه و ساقۀ این گیاه گرفته میشود و برای استرس، استسقا، عسرالبول، و بیماریهای عصبی نافع است.
-
ترخون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ترخان، ترخ، طرخون› (زیستشناسی) tarxun گیاهی با ساقههای راست و نازک و برگهای دراز، باریک، خوشبو، و کمی تندمزه که جزء سبزیهای خوردنی بهصورت خام مصرف میشود. اشتهاآور و زودهضم و برای تسکین دلدرد و رفع یبوست نافع است.
-
پاچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مصغرِ پا] ‹پایچه، پاژه› pāče ۱. (زیستشناسی) پای انسان یا گوسفند از زانو تا کف پا.۲. پای پختهشدۀ گوسفند، بز، یا گاو که لزج و مولد خون است و برای اشخاص کمبنیه، لاغر، و مبتلایان به امراض ریه نافع است.۳. قسمت پایین شلوار.