کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناطق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناطق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] nāteq ۱. نطقکننده؛ سخنران.۲. گوینده؛ سخنگو.۳. [قدیمی] آشکارا؛ واضح.
-
جستوجو در متن
-
صاحب سخن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] [مجاز] sāhebsoxan سخنور؛ ناطق؛ گوینده.
-
سخنران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) soxanrān کسی که در انجمنی یا برای جمعی سخنرانی کند؛ سخنراننده؛ زبانآور؛ ناطق؛ خطیب.
-
حیوان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حَیَوان] heyvān ۱. موجود زنده؛ جاندار؛ جانور.۲. (صفت) [عامیانه، مجاز] نفهم؛ بیشعور.۳. (اسم) [قدیمی] حیات؛ زندگی.〈حیوان ناطق: (منطق) آدمی؛ انسان.
-
جانور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: ĵānavar] ‹جاناور› jānevar ۱. موجود زنده که قادر بر حرکت ارادی باشد؛ جاندار؛ ذیروح: ◻︎ جانور از نطفه میکند، شکر از نِی / برگِ تر از چوبِ خشک و چشمه ز خارا (سعدی۲: ۳۰۳).۲. کِرم روده.۳. حشره، بهویژه حشرۀ موذی و گزنده.۴. حیوان: ◻︎ نمانَد...
-
کلیات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: کلیّات، جمعِ کلیة] kolliy[y]āt ۱. امور کلی؛ چیزهای کلی.۲. مجموعۀ آثار نظم و گاه نثر یک شاعر یا نویسنده: کلیات سعدی.〈 کلیات خمس: (منطق) کلیهایی که در تعریف اشیا ذکر میشوند و عبارتند از: جنس مانند حیوانیت، نوع مانند انسانیت، فصل مان...
-
صامت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] sāmet ۱. [مقابلِ ناطق] ساکت؛ خاموش.۲. ناتوان در سخن گفتن.۳. (سینما، تئاتر) ویژگی فیلم بدون صدا.۵. (اسم) (زبانشناسی) واجی که در گذر خود از اندامهای گویایی به مانعی برخورد میکند، مانند ج، د، ر؛ همخوان؛ بیصدا.۵. (اسم) [قدیمی، مجاز] زر...
-
نفس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: نُفوس] nafs ۱. حقیقت هر چیز.۲. جان.۳. [قدیمی] تن؛ جسد؛ شخص انسان.۴. [قدیمی] خون.〈 نفس اماره: (فلسفه) نفس شیطانی که انسان را به هواوهوس و کارهای ناشایسته وامیدارد.〈 نفس لوامه: (فلسفه) [قدیمی] نفس ملامتکننده که انسان را ا...