کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناصالح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ناخلف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فارسی. عربی] nāxalaf ۱. نااهل.۲. [مجاز] فرزندی که از روش نیکوی پدر منحرف شود؛ فرزند ناصالح.
-
خشوک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹خشتوک، خشنوک› [قدیمی] xašuk حرامزاده؛ ولدالزنا: ◻︎ ایا بلایه اگر کار کرد پنهان بود / کنون توانی باری خشوک پنهان کرد (منجیک: شاعران بیدیوان: ۲۲۲)، ◻︎ در وجود ما هزاران گرگ و خوک / صالح و ناصالح و خوب و خشوک (مولوی: ۲۳۶۰).