کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناشناس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناشناس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) nāšenās ناآشنا؛ بیگانه؛ غیر معروف.
-
واژههای مشابه
-
حق ناشناس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] haqnāšenās آنکه حق نعمت کسی را فراموش میکند و پاس نمیدارد.
-
جستوجو در متن
-
حرام نمک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [عامیانه] harāmnamak نمکبهحرام؛ نمکناشناس؛ ناسپاس؛ حقناشناس.
-
متنکروار
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی. فارسی] [قدیمی] motanakkervār بهطور ناشناس.
-
تنکر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tanakkor ۱. ناشناس بودن.۲. خود را ناشناس نمودن.۳. به حال زشت و ناخوش درآمدن.
-
ناآشنا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) nā'āš[e]nā ناشناس؛ بیگانه.
-
کافرنعمت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] ‹کافرنِعَم› [قدیمی] kāfe(a)rne'mat ناسپاس؛ حقناشناس؛ نمکبهحرام.
-
متنکر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] motanakker کسی که خود را بهصورتی نشان دهد که شناخته نشود؛ ناشناس.
-
مجهول الهویه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مجهولالهویَة] majhulolhoviy[y]e گمنام؛ بینامونشان؛ ناشناس؛ ناشناخت.
-
بیگانگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) bigānegi بیگانه بودن؛ ناآشنایی؛ ناشناس بودن.
-
تنکیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tankir ۱. (ادبی) نکره ساختن اسم.۲. [قدیمی] مجهول و ناشناس کردن؛ به حالت مجهول و ناشناس در آوردن.
-
بی چشم ورو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] bičae(a)šmoru ۱. بیحیا؛ بیشرم.۲. حقناشناس.
-
ناشناخت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [قدیمی] nāšenāxt ۱. ناشناخته؛ شناختهنشده.۲. ناشناس.