کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناسزا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناسزا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) nāsezā ۱. [مجاز] دشنام؛ حرف زشت.۲. (صفت) آنچه سزاوار و شایسته نباشد؛ ناسزاوار.۳. [قدیمی] نالایق؛ فرومایه: ◻︎ ناسزایی را چو بینی بختیار / عاقلان تسلیم کردند اختیار (سعدی: ۷۵).
-
جستوجو در متن
-
شتم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] šatm دشنام دادن؛ فحش دادن؛ ناسزا گفتن.
-
بددهان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹بددهن› [مجاز] baddahān کسی که به دیگران دشنام بدهد و ناسزا بگوید؛ بدزبان؛ ناسزاگو.
-
بدزبان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) badzabān کسی که به دیگران ناسزا میگوید و دشنام میدهد؛ بدگو؛ دشنامدهنده؛ ناسزاگوینده؛ بددهان.
-
گنده زبان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] gandezabān کسی که بیسبب به دیگران ناسزا بگوید و دشنام بدهد؛ بدزبان.
-
دشنام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: dušnām] ‹دژنام› došnām نام زشت؛ حرف زشت؛ سخن ناسزا؛ فحش.
-
فحش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] fohš ۱. دشنام؛ ناسزا.۲. (صفت) [قدیمی] ویژگی هر نوع سخن ناپسند.
-
جفا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: جفاء] jafā ۱. جور؛ ستم.۲. (اسم) [قدیمی، مجاز] ناسزا.
-
آیفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: ayaft, āyapt] [قدیمی] 'āya(e)ft ۱. حاجت؛ نیاز؛ خواهش؛ درخواست: ◻︎ ناسزا را مکن آیفت که آبت بشود / به سزاوار کن آیفت که ارجت دارد (دقیقی: ۹۷).۲. بهره؛ سود.
-
سقط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَسقاط] saqat ۱. پارهآجر۲. (صفت) [قدیمی] ویژگی کالای پَست و بیبها.۳. [قدیمی] دشنام.۴. [قدیمی] سهو و خطا در گفتن یا نوشتن.۵. (اسم مصدر) [قدیمی] فضیحت؛ رسوایی.۶. (اسم، صفت) [قدیمی] شخص ضعیف و فرومایه.〈 سقط شدن: (مصدر لازم)۱. [ع...