کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناسازگاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناسازگاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) nāsāz[e]gāri ناهماهنگی؛ مخالفت.
-
جستوجو در متن
-
اختلاف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'extelāf ۱. با یکدیگر خلاف کردن؛ مخالف شدن.۲. ناسازگاری داشتن؛ ناجور بودن؛ ناسازگاری.۳. [قدیمی] رفتوآمد.
-
ناسازواری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] nāsāz[e]vāri ناسازگاری؛ مخالفت.
-
مابه الاختلاف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، مقابلِ مابهالاشتراک] mābehel'extelāf آنچه مورد اختلاف است؛ مایۀ ناسازگاری.
-
نشوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] (فقه، حقوق) nošuz نافرمانی و ناسازگاری کردن زن با شوهر.
-
منافات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: منافاة] monāfāt ۱. ناسازگاری؛ تضاد.۲. مخالف هم بودن.
-
ناشزه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: ناشزَة] (حقوق، فقه) nāšeze زنی که اطاعت شوهر خود نکند و ناسازگاری و بدرفتاری کند.
-
شقاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] šeqāq ۱. مخالفت کردن؛ ناسازگاری.۲. ترک؛ شکاف.
-
ستیزه جویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) setizejuy(')i ۱. جنگجویی.۲. سرکشی.۳. ناسازگاری.
-
تضاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tazād[d] ۱. با یکدیگر ضد بودن؛ با هم مخالفت کردن؛ مخالف یکدیگر بودن.۲. ناسازگاری.۳. (ادبی) = متضاد
-
مخالفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مخالَفة] moxālefat ۱. ناسازگاری کردن.۲. ستیزه کردن؛ دشمنی کردن.۳. (اسم) (موسیقی) گوشۀ اوج دستگاههای سهگاه و چهارگاه.
-
وخامت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: وَخامة] ve(a)xāmat ۱. وخیم بودن.۲. گرانباری و سختی.۳. ناسازگاری.۴. ناگوار بودن طعام یا وضع و مکان.
-
ستیز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹استیز، استیزه، ستیزه› setiz ۱. جنگوجدال.۲. دشمنی و سرکشی؛ ناسازگاری؛ کشمکش.۳. لجاج؛ عناد.
-
کرکری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عامیانه] korkori = 〈 کرکری خواندن〈 کرکری خواندن: (مصدر لازم) [عامیانه]۱. از روی بیقیدی و ناسازگاری با کسی حرف زدن.۲. جواب نامساعد دادن.۳. لاف زدن؛ رجز خواندن.