کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نازی 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
چغاز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] čaqāz بیحیا و بدزبان: ◻︎چون چغر گشت بناگوشِ چو سیسنبر تو / چند نازی پسِ این پیرزن زشت چغاز (ناصرخسرو: ۱۱۱).
-
یاره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] yāre ۱. زیوری که زنان به مچ دست میبندند؛ دستبند.۲. طوق: ◻︎ چه نازی بدین تاج گشتاسبی / بدین یاره و تخت لهراسبی؟ (فردوسی۲: ۱۶۷۶).
-
سایه پرور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) ‹سایهپرورد، سایهپرورده› sāyeparvar ۱. کسی یا چیزی که در سایه پرورش یافته باشد.۲. میوهای که در سایه رسیده یا آن را در سایه خشک کرده باشند.۳. [قدیمی، مجاز] شخص آسوده و محنتنکشیده؛ کسی که پیوسته در ناز و نعمت بهسر برده باشد: ◻︎ تو سایه...
-
چغر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) čeqer, čaqar ۱. پوست پینهبسته.۲. ‹چَغَل، شَغَر› ویژگی هرچیز سفت و سخت، مانند گوشت نپخته که زیر دندان جویده نشود.۳. (اسم) (زیستشناسی) گیاهی سفید و بوتهمانند شبیه جارو.〈 چغر شدن: (مصدر لازم) سفت و سخت شدن.〈 چغر گشتن: = 〈 چغر شد...