کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نازیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نازیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) nāzidan ۱. ناز کردن.۲. به خود یا چیز و کسی بالیدن.
-
جستوجو در متن
-
تفاخر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tafāxor ۱. بر یکدیگر فخر کردن؛ به یکدیگر نازیدن.۲. به خود نازیدن.۳. به چیزی یا کسی فخر کردن.
-
مباهات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مباهاة] mobāhāt فخر کردن؛ نازیدن به کسی یا چیزی.
-
مفخره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مفخرة، جمع: مفاخر] [قدیمی] mafxare آنچه مایۀ فخر و نازیدن باشد؛ چیزی که به آن فخر کنند.
-
افتخار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'eftexār ۱. فخر کردن؛ نازیدن؛ سرافرازی.۲. (اسم) چیزی که مایه فخر کردن و نازیدن شود؛ مایۀ افتخار.
-
مفاخره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مفاخَرَة] ‹مفاخرت› mofāxere ۱. به همدیگر فخر کردن.۲. به خود نازیدن.
-
ممازجت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ممازَجة] [قدیمی] momāzejat ۱. بالیدن؛ نازیدن.۲. مخالطت کردن.
-
مفخر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] mafxar ۱. جای فخر کردن و نازیدن؛ محل افتخار.۲. آنچه به آن فخر کنند.
-
بالش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [پهلوی: bālišn و barīšn] [قدیمی] bāleš ۱. رشد؛ نمو.۲. به خود نازیدن؛ فخر کردن: ◻︎ تا که بنشست خواجه در بالش / بالش آمد ز ناز در «بالش» (سنائی۱: ۶۶۰).
-
زهو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] zahv ۱. تکبر کردن؛ کبر.۲. نازیدن.۳. بالیدن؛ نمو کردن.۴. جوان شدن کودک.۵. درخشیدن؛ روشن شدن.۶. ظاهر شدن ثمر گیاه.۷. فخر.۸. ستم.۹. کذب.
-
فخر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] faxr ۱. افتخار؛ سربلندی.۲. (اسم) [قدیمی] مایۀ افتخار و نازش: ◻︎ خاک بادا تن سعدی اگرش تو نپسندی / که نشاید که تو فخر من و من عار تو باشم (سعدی۲: ۵۰۳).۳. [قدیمی] بزرگمنشی.〈 فخر کردن: (مصدر لازم) اظهار سرفرازی و سربلندی کردن؛ مب...
-
سینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: sīn] (زیستشناسی) sine ۱. استخوانبندی بالای شکم از گردن به پایین که در میان آن قلب و ریهها قرار دارد.۲. [مجاز] پستان.۳. [مجاز] ریه.۴. [مجاز] بخش جلو هرچیز.〈 سینه کردن: (مصدر متعدی) [عامیانه، مجاز]۱. پیش انداختن و به جلو راندن؛ در...