کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نارگیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نارگیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: anārgil] (زیستشناسی) nārgil ۱. میوهای کرویشکل و بزرگ با پوستهای قهوهای و سخت و گوشتی سفید که درون آن شیرۀ سفید خوراکی قرار دارد.۲. درخت این میوه که شبیه درخت خرما است و برگهای بزرگ به درازی دو متر دارد.
-
جستوجو در متن
-
بادنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] bādenj = نارگیل
-
نارجیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. مٲخوذ از فارسی: نارگیل] (زیستشناسی) [قدیمی] nārjil = نارگیل
-
ساداوران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سُریانی] ‹سادآوران، سیاهداران، سیاهداوران› (زیستشناسی) [قدیمی] sādāvarān مادهای سرخرنگ و تلخمزه شبیه صمغ که از درون بیخ و تنۀ بعضی درختان کهن مانند نارگیل و گردو که مجوف شده باشد به دست میآید و در طب قدیم به کار میرفته.
-
لیف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: الیاف] lif ۱. کیسۀ بافتنی یا پارچهای که در حمام برای شستشوی بدن با صابون به خود میمالند.۲. رشتهها و تارهای درخت خرما، نارگیل، و فوفل.۳. (زیستشناسی) پوست درخت خرما.
-
تار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [هندی] ‹تاری، تارین، تال› (زیستشناسی) tār درختی بسیاربلند و تناور که در هندوستان میروید. برگهایش دراز و شبیه پنجۀ آدمی با ساقههای بلند. ثمر آن شبیه نارگیل و در میان آن دو یا چهار دانۀ پهن وجود دارد که آنها را درمیآورند و میخورند. شیرابه...
-
کشکول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کجکول، خجکول› kaškul ۱. (زیستشناسی) نارگیل دریایی.۲. ظرفی فلزی یا سفالی مخصوص درویشان که معمولاً بر آن عبارات و اشعاری کنده شده. Δ در قدیم این ظرف را از میوۀ کشکول میساختند.۳. کتابی حاوی مطالب گوناگون، مثل شعر، لطیفه، و قطعۀ ادبی: کشکو...