کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نارنگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نارنگی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) nāre(a)ngi میوهای از نوع مرکبات، کوچکتر از نارنج، خوشطعم و شیرین که پوست آن بهراحتی کنده میشود. درخت این گیاه از درخت نارنج و پرتقال کوچکتراست و تخم آن کاشته میشود.
-
جستوجو در متن
-
مرکبات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مرکَّبَة] morakkabāt ۱. آنچه از چند چیز ترکیب شده باشد؛ ترکیبشدهها.۲. (زیستشناسی) میوههایی از قبیل لیمو، نارنج، پرتقال، نارنگی، و امثال آنها.
-
توسرخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) tusorx ۱. میوهای از نوع مرکبات شبیه پرتقال و نارنگی، با طعم ترشوشیرین و گوشت سرخرنگ.۲. ویژگی پرتقالی که گوشت آن سرخرنگ است.