کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نارسیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
نارس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) nāre(a)s ۱. نارسیده؛ نرسیده.۲. میوۀ خام؛ کال.
-
آفگانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹آبگانه، افگانه، آپگانه، فگانه› [قدیمی] 'āfgāne جنین که پیش از موقع سقط شود؛ بچۀ نارسیده.〈 آفگانه کردن: (مصدر متعدی) [قدیمی] بچه سقط کردن؛ بچه افکندن: ◻︎ شکم حادثات آبستن / از نهیب تو آفگانه کند (مسعودسعد: ۴۳۲).
-
اشن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹اسن› [قدیمی] 'ašan ۱. ویژگی جامهای که وارو به تن کرده باشند: ◻︎ چون جامهٴ اشن به تن اندر کند کسی / خواهد ز کردگار به حاجت مراد خویش (رودکی: ۵۲۴).۲. نارس؛ نارسیده.۳. میوۀ نارس: ◻︎ خربزه پیش وی نهاد اشن / وز بر او بگشت حالی شاد (غضائری: شاع...