کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناخشنود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناخشنود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) nāxošnud ناراضی: ◻︎ آنکه بسیار یافت ناخشنود / وآنکه اندک ربود ناخرسند (مسعودسعد: ۴۸۴).
-
جستوجو در متن
-
تسخط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tasaxxot ۱. خشم گرفتن.۲. ناخشنود شدن؛ ناخوش داشتن.
-
سرگران
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] sargerān ۱. سرسنگین.۲. ناخشنود.۳. خشمناک.۴. مغرور؛ مست.
-
پشیمان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: pašēmān] ‹پشیم› pašimān کسی که از کاری که کرده شرمگین و ناخشنود باشد و نخواهد آن کار را تکرار کند: ◻︎ پشیمان شد از کرده و خوی زشت / بفرمود بر سنگ گورش نبشت (سعدی۳: ۴۹۸).