کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناحیة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ناحیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ناحیَة، جمع: نواحی] nahiye ۱. جانب؛ جهت؛ طرف؛ کرانه.۲. قسمتی از کشور.۳. قسمتی از شهر در تقسیمات اداری؛ بخش.
-
جستوجو در متن
-
نواحی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِِ ناحیَة] navahi = ناحیه
-
کوچیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [ترکی. فارسی] kučidan روانه شدن جماعتی از مردم از یک شهر یا ناحیه به شهر و ناحیۀ دیگر به قصد اقامت دایم در آنجا؛ کوچ کردن.
-
کوره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی.کورَة، معرب، مٲخوذ از فارسی: خُرّه] [قدیمی] kure ناحیه؛ شهرستان.
-
قاصیه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: قاصیَة، مؤنثِ قاصی] [قدیمی] qāsiye کرانه؛ ناحیه.
-
صوبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: صَوبَة] [قدیمی] so[w]be ناحیه؛ منطقه.
-
بلوک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [منسوخ] boluk ناحیهای شامل چند ده؛ دهستان؛ ولایت.
-
کافرستان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] kāfe(a)restan شهر یا ناحیهای که همۀ مردم آن کافر باشند.
-
مضافات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مضافَة] [قدیمی] mozāfāt توابع یک شهر یا ناحیه.
-
خطه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: خطَّة، جمع: خُطَط] xette هر نوع سرزمین مانند ناحیه، شهر، و کشور.
-
دهیوپد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [پهلوی: dehyopat] ‹دهیوپت› [قدیمی] dehyupad فرماندار؛ فرمانروای یک ناحیه یا بخش از کشور.
-
فلور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: fleur] (زیستشناسی) felor مجموع گیاهانی که در ناحیهای میروید.
-
کژدمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) [قدیمی] každome زخم و ورمی دردناک در ناحیۀ بیخ ناخن؛ عقربک.
-
وجهه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: وجهَة] vejhe ۱. ناحیه؛ طرف؛ جانب؛ سمت.۲. آنچه به آن توجه کنند.