کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نابوده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
درشتی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) dorošti ۱. بزرگی، در حجم.۲. زبری؛ ناهمواری.۳. [قدیمی، مجاز] تندخویی: ◻︎ درشتی کند با غریبان کسی / که نابوده باشد به غربت بسی (سعدی: ۱۲۵).
-
غربت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: غربة] qorbat ۱. دور شدن؛ دور شدن از شهر خود.۲. دوری از وطن.۳. (اسم) جای دور از خانمان که وطن شخص نباشد: ◻︎ درشتی کند بر غریبان کسی / که نابوده باشد به غربت بسی (سعدی: ۱۲۵).