کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناامیدی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناامیدی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) na'om[m]idi درماندگی؛ بیچارگی.
-
جستوجو در متن
-
قنوط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] qonut ۱. ناامید شدن.۲. ناامیدی.
-
تلخ کامی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] talxkāmi ۱. ناامیدی.۲. بدبختی.
-
دلسردی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] delsardi ۱. افسردگی.۲. ناامیدی.
-
دل شکستگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] delšekastegi حزن و اندوه و ناامیدی.
-
ناکامی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) nākāmi ناامیدی؛ نومیدی؛ محرومی.
-
خیبت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: خَیبة] [قدیمی] xeybat ۱. ناامیدی.۲. زیانکاری.
-
یاس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ya's ۱. ناامید شدن.۲. ناامیدی؛ نومیدی.
-
سپیده دم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سفیدهدم، سپیددم› sepidedam دم صبح صادق؛ هنگام دمیدن سپیده؛ هنگام سحر؛ سحرگاه؛ صبح زود؛ صبح صادق: ◻︎ سپیدهدم چو دم بر زد سپیدی / سیاهی خواند حرف ناامیدی (نظامی۲: ۱۴۵).
-
کارگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کارگه› kārgāh ١. کارخانه؛ محل کار؛ جای کار کردن کارگران. ٢. محل انجام کارهای هنری.۳. [مجاز] منسوج؛ پارچه.۴. دار قالی.۵. [قدیمی] دکان: ◻︎ ز درگه کرمت روی ناامیدی نیست / کجا رود مگس از کارگاه حلوایی (سعدی۲: ۶۷۴).
-
داغ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: dāk] dāq ۱. [عامیانه] بسیارگرم؛ سوزان.۲. [مجاز] جالب؛ هیجانانگیز.۳. (اسم) [مجاز] نشانه.۴. (اسم) [مجاز] غم و اندوه و درد و رنج که از مرگ عزیزی به انسان دست دهد: ◻︎ ای خضر غیر داغ عزیزان و دوستان / حاصل تو را ز زندگی جاودانه چیست؟ (صائب:...
-
باد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: vāt] bād ۱. (هواشناسی) هوای متحرک؛ حرکت شدید یا ضعیف هوا که در اثر اختلاف درجۀ حرارت و به هم خوردن تساوی وزن مخصوص در نقاط مختلف کرۀ زمین به وجود میآید.۲. ‹واد› ورم، آماس، و برآمدگی در بدن یا چیز دیگر.۳. [مجاز] غرور؛ نخوت؛ خودبینی.&la...