کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناآزموده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناآزموده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت مفعولی) ‹ناآزمود، نیازموده› nā'āz[e]mude ۱. آزمودهنشده.۲. کسی که تجربۀ لازم برای انجام کاری را ندارد؛ بیتجربه.
-
واژههای مشابه
-
ناآزموده کار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) nā'āz[e]mudekār بیتجربه.
-
جستوجو در متن
-
بی تجربه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] bitajro(e)be ناآزموده و تازهکار.
-
ناکاردیده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [قدیمی] nākārdide ناآزموده؛ بیتجربه.
-
غر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: غرّ] [قدیمی] qer[r] ۱. جوان بیتجربه و کارناآزموده.۲. کسی که فریب بخورد.
-
ناپخته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) nāpoxte ۱. نپخته؛ پختهنشده؛ خام.۲. [مجاز] بیتجربه، ناآزموده.
-
غمری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] qomri ۱. ناآزمودهکاری.۲. نادانی؛ بیخردی: ◻︎ هرآن کس که دارد روانش خرد / جهان را به غمری همی نسپرد (فردوسی: ۶/۸۵).
-
خام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xām ۱. ناپخته.۲. نارس؛ کال.۳. [مجاز] ناآزموده؛ بیتجربه: ◻︎ تا به دکّان و خانه درگروی / هرگز، ای خام، آدمی نشوی (سعدی: ۱۲۰).۴. ویژگی چیزی که دستکاری نشده و در حالت طبیعی آن تغییری نداده باشند: نفت خام.۵. [قدیمی] دباغینشده (چرم).۶. [قدیمی] جوش...