کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناآرام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناآرام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت، قید) nā'ārām ۱. بیآرام؛ بیقرار.۲. (صفت) پرتلاطم.
-
جستوجو در متن
-
ارتعاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'erte'ād ۱. لرزیدن؛ لرزش.۲. مضطرب شدن؛ ناآرام شدن.
-
بی قرار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] biqarār ۱. بیآرام؛ ناآرام؛ بیتاب.۲. ناپایدار.
-
متشنج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متَشنّج] mote(a)šannej ۱. دارای تشنج؛ لرزان.۲. دارای هرجومرج و آشوب؛ ناآرام.
-
متلاطم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متَلاطم] mote(a)lātem ۱. در حال خروشیدن و به هم خوردن؛ دارای تلاطم.۲. [مجاز] ناآرام؛ آشفته.
-
بریان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) beryān ۱. برشته؛ کبابشده.۲. [قدیمی، مجاز] بسیارناراحت؛ مضطرب و ناآرام.〈 بریان کردن: (مصدر متعدی)۱. تف دادن.۲. کباب کردن.