کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
می خانه و می پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
صحن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] sahn ۱. وسط حیاط.۲. میان خانه.۳. ساحت خانه و سرا.۴. [قدیمی] قدح؛ کاسۀ بزرگ.
-
تارین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] tārin = تاریک: ◻︎ ای خواجه من جام میام چون سینه را غمگین کنم؟ / شمع و چراغ خانهام چون خانه را تارین کنم؟ (مولوی: لغتنامه: تارین).
-
آهوپا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] 'āhupā ۱. تندرو؛ تیزرفتار؛ آنکه مانند آهو بدود و فرار کند.۲. (اسم) ‹آهوپای، پاآهو› نوعی گچبری برجسته در سقف یا دیوار خانه؛ مقرنس.۳. خانۀ ششگوشه؛ خانۀ ششضلعی: ◻︎ ای همایونبنای آهوپای / آهویی نانهاده در تو خدای (ابوالفرج رو...
-
خانمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) xān[e,o]mān ۱. خانه.۲. زن و فرزند؛ اهل خانه: ◻︎ غریب اگرچه وزیر شه جهان باشد / همیشه میل دلش سوی خانمان باشد (ابنیمین: لغتنامه: خانمان).۳. خانه و اسباب خانه؛ اسباب زندگانی.
-
خانه بیزار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xānebizār ۱. متنفر و گریزان از خانه و اهل خانۀ خود.۲. ویژگی کسی یا چیزی که در خانه آراموقرار نمیگیرد: ◻︎ دل نگیرد یک نفس در سینهٴ تنگم قرار / عالم امکان ندارد خانهبیزاری چنین (صائب: لغتنامه: خانهبیزار).
-
رواق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] ra(e)vāq ۱. پیشخانه؛ پیشگاه خانه؛ سقف پیشخانه.۲. ایوان.۳. سایهبان.۴. راهرو و مدخل سقفدار در داخل عمارت.〈 رواق چرخ (زبرجد، فلک، کبود، نیلگون): [قدیمی، مجاز] آسمان.
-
خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: xānak] xāne ۱. بنایی که انسان، بهویژه خانواده در آن زندگی میکند؛ منزل.۲. جایی که جانوران در آن زندگی میکنند؛ لانه؛ کنام.۳. هریک از چندضلعیهای موجود در یک صفحه: خانهٴ شطرنج، پیراهن چهارخانه.۴. [قدیمی] اتاق.۵. مکان انجام دادن کاری، ما...
-
خانگی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به خانه) xānegi ۱. مربوط به خانه: لوازم خانگی.۲. ویژگی حیوانی که در خانه تربیت شده است: کبوتر خانگی، مرغ خانگی.۳. تهیهشده در خانه: نان خانگی، ◻︎ شراب خانگیام بس، می مغانه بیار / حریف باده رسید ای رفیق توبه وداع (حافظ: ۵۹۰).
-
خانه دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xānedār ۱. [مجاز] زنی که امور خانه را اداره کرده و در بیرون از خانه کار نمیکند.۲. [مجاز] ماهر در انجام کارهای خانه(زن).۳. صاحب خانه.
-
خانه روب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] xānerub پاککننده و تمیزکنندۀ خانه.
-
خانه فروش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xāneforuš ۱. فروشندۀ خانه.۲. (اسم مصدر) فروختن و حراج اثاث خانه.۳. [قدیمی، مجاز] = غارت۴. [قدیمی، مجاز] تارک دنیا و راغب آخرت.
-
قاعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قاعَة، جمع: قاعات] [قدیمی] qā'e ساحت خانه؛ گشادگی و فضای خانه.
-
خانه به دوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] xānebeduš ویژگی کسی که خانه و مکان ثابت و معینی ندارد؛ بیخانمان؛ آواره.
-
خانه تکانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) xānete(a)kāni تمیز کردن خانه و اثاث آن بهویژه در آخر سال.
-
رب دوشامبر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: robe de chambre] robdošāmbr لباس جلوباز بلند و راحت که در خانه به تن میکنند؛ لباس خانه.