کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
می بوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
می پرست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی، مجاز] meyparast ۱. کسی که اشتیاق بسیار به بادهنوشی دارد؛ بادهخوار.۲. ساقی.
-
می پرستی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] meyparasti اشتیاق بسیار به نوشیدن باده داشتن.
-
می خوار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹میخواره› meyxār کسی که شراب میخورد؛ بادهخوار؛ شرابخوار.
-
می خوارگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) meyxāregi میخواری؛ بادهخواری؛ بادهنوشی.
-
می خواره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) meyxāre = میخوار
-
می خواری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) meyxāri بادهنوشی.
-
می زده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) meyzade کسی که شراب بسیار خورده و دیگر نتواند بخورد؛ شرابزده: ◻︎ میزدگانیم ما در دل ما غم بُوَد / چارۀ ما بامداد رطل دمادم بُوَد (منوچهری: ۱۷۹).
-
می فروش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) meyforuš بادهفروش؛ شرابفروش.
-
می گسار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) meygosār بادهگسار؛ بادهخوار.
-
جستوجو در متن
-
رایحه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: رائحَة، مؤنثِ رائح، جمع: رَوائِح] rāyehe نسیم یا بویی که به مشام میرسد؛ بو؛ بوی؛ بوی بد یا بوی خوش.
-
گل بو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] golbu آنکه بوی خوش مانند بوی گل دارد.
-
نکهت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: نکهة] nakhat ۱. بوی خوش.۲. [قدیمی] بوی خوش دهان.
-
زهم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] zohm ۱. ویژگی بوی بد؛ بوی گند بهویژه بوی ماهی یا گوشت گندیده.۲. (اسم) [قدیمی] پیه.۳. (اسم) [قدیمی] مادهای خوشبو که از گربۀ زباد گرفته میشود.
-
بوی ناک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] buynāk = بوناک