کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میله میله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
دوشاخه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دوشاخ› došāxe هر آلتی که بر سر آن دو میله به شکل دو انگشت باشد.
-
بوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: bouche] [قدیمی] buš قطعۀ متحرک یا ثابت توخالی که میله یا محور در آن میچرخد.
-
وشنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] vašang میله یا آلتی که حلاج با آن پنبهدانه را از پنبه جدا میکند.
-
دمگل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دمگل› (زیستشناسی) domgol میله یا دنبالۀ باریکی که گل را به ساقه یا شاخه متصل میسازد.
-
بلبرینگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی:ball bearing] bolb[e]ring کاسه یا حلقهای که گرداگرد آن ساچمههای فلزی دارد و در ماشینها برای جلوگیری از ساییدگی میلههای گردنده و سرعت و سهولت چرخیدن میله به کار میرود.
-
اکسل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: axle] 'aksel محوری عرضی که چرخهای محرک یا آزادگرد هر نوع وسیلۀ نقلیه روی آن نصب میشود؛ میله؛ محور چرخ.
-
الاکلنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [؟] ‹آلاکلنگ› 'al[l]ākolang نوعی وسیلۀ بازی به شکل یک میله یا چوب بلند با تکیهگاهی در وسط و دو نشیمنگاه در دو طرف که با فشار آوردن بالا و پایین میرود.
-
میتین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی؟] [قدیمی] mitin تیشه یا میله که با آن سنگ میتراشند؛ کلنگ: ◻︎ بهتندی چنان اوفتد بر برم / که میتین فرهاد بر بیستون (آغاجی: شاعران بیدیوان: ۱۹۵).
-
شمش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) šemš ۱. زر یا سیم که آن را گداخته و در ناوچه ریخته و به شکل شوشه یا میله درآورده باشند.۲. پارۀ فلز که هنوز چیزی با آن ساخته نشده.
-
شاهین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) šāhin ۱. (زیستشناسی) پرندهای شکاری از خانوادۀ باز، با منقار کوتاه، دم بلند، چنگالهای قوی.۲. زبانۀ ترازو؛ میله یا آلتی که دو کفۀ ترازو را به آن آویزان میکنند.
-
یاتاقان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] yātāqān حلقۀ فلزی در اتومبیل که میله در داخل آن حرکت میکند.〈 یاتاقان زدن: آسیب دیدن یاتاقانهای خودرو بر اثر نرسیدن روغن.〈 یاتاقان سوزاندن: = 〈 یاتاقان زدن
-
گوه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) go(a)ve ۱. تکۀ چوب کلفت که هنگام شکستن یا اره کردن کنده یا تخته لای آن میگذارند.۲. میله یا تکۀ آهن که در ماشینها برای محکم ساختن میلۀ چرخ کنار آن میکوبند.
-
آنتن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: antenne] (برق) 'ānten ۱. صفحۀ بزرگ فلزی که امواج رادیویی یا تلویزیونی را از مرکز فرستنده به اطراف منتشر میکند.۲. وسیلهای به شکل میله یا صفحۀ فلزی که امواج رادیویی یا تلویزیونی منتشر شده از دستگاه فرستنده را دریافت میکند.
-
پرچم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] parčam ۱. پارچهای که معمولاً دارای نقش مخصوص یک کشور، مؤسسه، یا گروه است و معمولاً بر سر چوب یا میله نصب میکنند؛ بیرق؛ عَلَم؛ درفش.۲. (زیستشناسی) قسمتی از گل که از میلههای بسیار نازک تشکیل میشود و تخمهای نر در آن قرار دارد.۳. [قدیم...
-
گیره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) gire ۱. ابزاری که برای نگهداشتن، فشار دادن، و یا گرفتن چیزی به کار میرود؛ انبر.۲. وسیلهای چوبی، فلزی، یا پلاستیکی برای نگاه داشتن لباس روی طناب یا میله.۳. وسیلهای برای جمع کردن یا نگهداشتن موی سر.۴. وسیلهای برای ضمیمه کردن کاغذها به هم.۵....