کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
میله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. فارسی] mile ۱. جسمی باریک، استوانهای، و معمولاً فلزی؛ میل.۲. میلۀ باریک فلزی برای بافتنی؛ میل بافتنی.۳. (زیستشناسی) رشتهای باریک در زیر پرچم گل؛ فیله.
-
جستوجو در متن
-
مکحله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مکحلَة] [قدیمی] mekhale میلۀ سرمهکشی.
-
بلبرینگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی:ball bearing] bolb[e]ring کاسه یا حلقهای که گرداگرد آن ساچمههای فلزی دارد و در ماشینها برای جلوگیری از ساییدگی میلههای گردنده و سرعت و سهولت چرخیدن میله به کار میرود.
-
دوشاخه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دوشاخ› došāxe هر آلتی که بر سر آن دو میله به شکل دو انگشت باشد.
-
بتون آرمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: béton armé] beton[']ārme بتونی که در آن میلههای آهنی قرار میدهند تا استحکام و مقاومت آن بیشتر شود.
-
بالکانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پالکانه، پالگانه، پادگانه، بادگانه› [قدیمی] bālkāne ۱. پنجره؛ دریچه.۲. پنجرهای که از میلههای فلزی ساخته شده.
-
بوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: bouche] [قدیمی] buš قطعۀ متحرک یا ثابت توخالی که میله یا محور در آن میچرخد.
-
دیلم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) deylam میلۀ آهنی ضخیم برای سوراخ کردن یا حرکت دادن چیزهای سنگین.
-
وشنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] vašang میله یا آلتی که حلاج با آن پنبهدانه را از پنبه جدا میکند.
-
هندل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: handle] hendel میلهای دراز که با حرکت دادن و چرخاندن آن موتور را روشن میکنند.
-
گوه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) go(a)ve ۱. تکۀ چوب کلفت که هنگام شکستن یا اره کردن کنده یا تخته لای آن میگذارند.۲. میله یا تکۀ آهن که در ماشینها برای محکم ساختن میلۀ چرخ کنار آن میکوبند.
-
اهرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'ahrom میلهای با مقطع معمولاً تخت که محور آن خمیدگی دارد و از آن برای بارهای سنگین در فواصل کوتاه استفاده میشود.
-
گریال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از هندی] [قدیمی] garyāl تختهای فلزی که بهجای ساعت به کار میرفته و وقتی پیمانه در آب فرو میرفته با میلهای به آن مینواختهاند.
-
خرپا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) xarpā چوبی کلفت یا میلهای آهنی که بهصورت عمودی زیر چیزی بهخصوص زیر سقف یا زیر پل قرار دهند.