کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میل،میلاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
میلاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. فارسی] milāb لولۀ چوبی باریک و کوتاه که در ته نیقلیان است و سر آن در آب فرو میرود و دود تنباکو را از میان آب عبور میدهد.
-
میل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مَیل، جمعِ امیال] meyl ۱. خواست؛ تمایل؛ رغبت.۲. اشتها.۳. [قدیمی] محبت.۴. [قدیمی] خمیدن؛ برگردیدن؛ یکسو شدن.۵. [قدیمی] انحراف.
-
میل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از لاتینی] mil ۱. آلت فلزی باریک و دراز به شکل لوله.۲. (ورزش) یکی از ادوات ورزش باستانی که از چوب ساخته میشود.۳. آلتی که با آن سرمه به چشم میکشند.۴. آلتی که جراح درون زخم فرومیبرد.۵. واحد اندازهگیری مسافت، برابر با یکسوم فرسخ...
-
میل لنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. فارسی] millang میلهای در اتومبیل به شکل مارپیچ که بهواسطۀ حرکت دورانی آن که در اثر فشار دستۀ پیستون صورت میگیرد، اتومبیل به راه میافتد.