کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میزبان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
میزبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [پهلوی: myazdpan] ‹میزوان› mizbān ۱. = مهماندار۲. (پزشکی) جانداری که انگل از آن تغذیه میکند.
-
جستوجو در متن
-
مهمان دار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) mehmāndār ۱. کسی که در قطار یا هواپیما از مسافران پذیرایی میکند.۲. کسی که مهمان دارد و از او پذیرایی میکند؛ میزبان.
-
کاپیتولاسیون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: capitulation] (سیاسی) kāpitolāsiyon حقی که به اتباع خارجی در بعضی کشورها داده میشود تا در صورت ارتکاب جرم در کشور میزبان، در کشور خود محاکمه شوند؛ حق قضاوت کنسولی.
-
نهالی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹نهال، نهالین› [قدیمی] nehāli بستر؛ تشک: ◻︎ نهالی بیفگند و مسند نهاد / ز دیدار او میزبان گشت شاد (فردوسی: ۶/۴۹۰).
-
کنسول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: consul] (سیاسی) konsul نمایندۀ یک کشور در یکی از شهرهای کشور بیگانه که به کارهای مربوط به اقامت هموطنانش در آن کشور و نیز کارهای مربوط به اقامت اتباع کشور میزبان در کشور خودش رسیدگی میکند.
-
مهمانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) mehmāni جمع شدن عدهای با رابطۀ خانوادگی یا دوستی در مکانی که میزبان تعیین کرده؛ ضیافت.〈 مهمانی دادن: (مصدر لازم) کسانی را دعوت کردن؛ مهمانی ساختن.〈 مهمانی کردن: (مصدر لازم) = 〈 مهمانی دادن