کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میانبرگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
میان بر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) miyānbar قسمت گوشتی و خوراکی میوه.
-
میان بر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) miyānbor ویژگی راهی که از مسیر اصلی کوتاهتر است.
-
میان بسته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] miyānbaste آماده برای کار و خدمت؛ کمربسته.
-
میان بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] miyānband کمربند؛ آنچه به کمر ببندند.
-
میان تهی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) miyāntohi آنچه داخلش خالی باشد و چیزی در آن نباشد.
-
میان دار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) (ورزش) miyāndār در زورخانه، پهلوانی که میان گود قرار میگیرد و دیگران پابهپای او ورزش میکنند.
-
میان داری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) miyāndāri ۱. میاندار بودن.۲. شاخص و رهبر بودن در میان جمعی.〈 میانداری کردن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز] در میان جمعی خود را شاخص نمودن و جلبتوجه کردن: ◻︎ میان نداری و دارم عجب که هر ساعت / میان مجمع خوبان کنی میانداری (حافظ: ۸۸۸).
-
جستوجو در متن
-
گلپر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) golpar گیاهی با برگهای بزرگ و بریده و ساقههای میانتهی که جوانههای برگ و شکوفههای آن خوشبو است.
-
کاسبرگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) kāsbarg پوشش سبزرنگی مانند برگ که گلبرگهای گل در میان آن قرار دارد؛ سپال.
-
گاورس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹جاورس› (زیستشناسی) gāvars دانهای تلخمزه از نوع ارزن به رنگ خاکستری که برگ و خوشۀ آن شبیه برگ و خوشۀ جو است و بیشتر در میان کشتزار گندم میروید؛ گال؛ بسل؛ شوشو.
-
دیفساقوس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] (زیستشناسی) [قدیمی] difsāqus گیاهی خاردار، برگهایش شبیه برگ کاهو و چسبیده به ساق. در میان برگ و ساق آن کرمهای ریز سفید تولید میشود. خسالکلاب؛ مشطالراعی؛ طوسک، دینساقوس.
-
نسوار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ناس› [قدیمی] nesvār برگ خشک از نوع تنباکو که آن را نرم میکوبند و با اندکی آهک مخلوط میکنند و در جلو دهان میان لب و دندان میریزند.
-
انجدان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: انگدان] ‹انگدان، انگوان، انگیان› (زیستشناسی) 'anjodan گیاهی با ساقههای ستبر و میانتهی، برگهای سوراخدار، گلهای چتری، میوۀ سیاه و بدبو، و ریشۀ راست و ستبر که از آن صمغی تلخ میگیرند.
-
گلهار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [هندی] (زیستشناسی) golhār گیاهی شبیه نیلوفر، دارای برگهای پهن و گلهای درشت سرخ و سفید و خوشبو که میان گلهای آن تخمهای ریز قرار دارد و بیشتر در تالابها میروید.
-
فریز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پریز، فریج، فریژ، فریس، فرز، فرزد، فرزه› (زیستشناسی) [قدیمی] fe(a)riz گیاهی پایا و خودرو با برگهای باریک و بلند، شاخههای نازک، و ریشههای درهمپیچیده و سخت که معمولاً در میان کشتزار، باغچه، یا کنار جوی آب میروید.