کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مکعب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مکعب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] moka''ab ۱. (ریاضی) جسمی که دارای شش سطح مربع باشد.۲. [قدیمی] چهارگوشه.
-
جستوجو در متن
-
کلون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کلند، کلندان› kolun چوبی به شکل مکعبمستطیل که برای بستن در، بر پشت آن نصب میشود.
-
لیتر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: litre] (فیزیک) litr واحد اندازهگیری حجم مایعات، معادل ۱۰۰۰ سانتیمتر مکعب.
-
تکعیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tak'ib ۱. (ریاضی) مکعب ساختن چیزی.۲. چهارگوشه ساختن.۳. پر کردن ظرف.
-
کعبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: کعبَة] ka'be ۱. خانۀ خدا در مکه.۲. آنچه شکل مکعب داشته باشد.۳. [قدیمی] خانۀ چهارگوش؛ غرفه.
-
چندوجهی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی) [فارسی. عربی. فارسی] (ریاضی) čandvajhi جسمی که چند سطح یا وجه به شکل مثلث یا مربع داشته باشد، مانند چهاروجهی که چهار وجه مثلث دارد و مکعب که دارای شش وجه مربع است.
-
کعبتین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: کعبتَین، تثنیۀ کعبَة] [قدیمی] ka'bateyn دو طاس کوچک که در بازی نرد به کار میرود؛ دو مهرۀ مکعب که بر هر یک خالهایی از یک تا شش رسم شده. آنها را با دست بر روی تخته میاندازند و مطابق خالهایی که بیاید بازی میکنند.
-
کالری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: calorie] kālo(e)ri ۱. (فیزیک) واحد اندازهگیری گرما، برابر با گرمایی که یک سانتیمتر مکعب آب مقطر را یک درجۀ سانتیگراد گرمتر میکند.۲. (زیستشناسی) میزان گرما یا انرژی حاصل از سوختوساز مواد غذایی در داخل سلولهای بدن.
-
آبگیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ābgir ۱. (جغرافیا) گودال بزرگی که آب در آن جمع میشود؛ تالاب؛ برکه: ◻︎ باد بهاری به آبگیر برآمد / چون رخ من گشت آبگیر پر از چین (عماره: شاعران بیدیوان: ۳۶۱).۲. ظرف آب یا گلاب: ◻︎ طبقهای زرین پر از مشک ناب / به پیش اندرون آبگیر گلاب (فردو...
-
کتابی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به کتاب) [عربی. فارسی] ketābi ۱. نوشتاریمانند: سخن کتابی.۲. دارای شکل تخت و کتابمانند: باتری کتابی.۳. (اسم) ظرف شیشهای با دهانۀ باریک و بدنۀ مکعبمستطیل برای نوشیدنیهای الکلی؛ بغلی.۴. (قید) [مجاز] کنار هم و بدون فاصله.۵. (اسم، صف...
-
آجر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ājor خشتی که در کورۀ آجرپزی بهصورت مکعب مستطیل پخته شده باشد؛ خشت پخته.〈 آجر تراش: آجر تراشیده و ساییده که برای زینت در نمای ساختمان به کار میرود.〈 آجر جوش: آجر بسیار پخته و ناصاف و تیرهرنگ که از ته کوره به دست میآید و بیشتر...
-
طاس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: تاس] ‹تاس› tās ۱. مکعب کوچکی که در شش طرف آن نقطههایی از یک تا شش دارد.۲. نوعی کاسۀ مسی.۳. [قدیمی] لگن.۴. [قدیمی] کاسه.۵. [قدیمی] جام شراب.۶. [قدیمی] آویزی پیالهمانند بر نیزه یا علم.۷. [قدیمی] نوعی آویز زینتی شبیه گردن...