کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مکانیکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مترونوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: métronome، مٲخوذ از یونانی] (موسیقی) metronom وسیلهای مکانیکی یا الکتریکی برای رعایت ریتم و ضربآهنگ.
-
دینامومتر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: dynamomètre] dināmometr ابزاری برای سنجش توان مکانیکی خودرو؛ نیروسنج.
-
ژنراتور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: générateur] (برق) ženerātor دستگاهی که با استفاده از انرژی مکانیکی جریان الکتریسیته تولید میکند؛ مولد.
-
دینامو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: dynamo] (برق) dināmo هر دستگاهی که برای تبدیل انرژی مکانیکی به الکتریسیته و برعکس به کار میرود.
-
کارمایه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kārmāye ۱. قدرت؛ توانایی.۲. مادۀ اصلی.۳. (فیزیک) انرژی: کارمایهٴ حرارتی، کارمایهٴ مکانیکی، کارمایهٴ نوری.
-
ترمودینامیک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: thermodynamique] (فیزیک) termodināmik شاخهای از علم فیزیک که دربارۀ قانون بقای انرژی و تبدیل انرژی مکانیکی به انرژی حرارتی و بالعکس بحث میکند.
-
رزنانس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [فرانسوی: résonance] (فیزیک) rezonāns افزایش دامنۀ نوسان یک سیستم نوسانکنندۀ برقی یا مکانیکی بر اثر قرار گرفتن در معرض نیروی متناوبی که فرکانس خاصّی دارد؛ تشدید.
-
جرثقیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] jar[re]saqil ۱. دستگاهی مکانیکی دارای زنجیر و چرخهای دندانهدار که با آن بارهای سنگین را جابهجا میکنند.۲. (اسم مصدر) [قدیمی] علم حرکت دادن اجسام سنگین؛ جرِاِثقال.
-
تهویه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تهویَة] tahviye ۱. هوا را خنک کردن.۲. هوای جایی را عوض کردن؛ داخل کردن هوای تازه در جایی و خارج کردن هوای آلودهبهدود یا بوهای نامطبوع با وسایل مکانیکی یا باز کردن درها و دریچهها.
-
ماشین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: machine] māšin ۱. اتومبیل.۲. هر دستگاه مکانیکی یا الکتریکی: ماشین ظرفشویی.۳. ابزاری برای اصلاح مو.〈 ماشین تحریر: ماشینی دارای دکمههایی شامل حروف، اعداد، و نشانهها که بهوسیلۀ آن مطالب را بر روی کاغذ مینویسند.
-
موتور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: moteur] motor ۱. دستگاهی که با تبدیل انرژی الکتریکی یا انرژی حاصل از سوخت به انرژی مکانیکی باعث انجام کار در ماشینها میشود.۲. آنچه باعث ایجاد حرکت شود؛ محرک.۳. [عامیانه] = موتورسیکلت
-
آسیا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: āsyāp] ‹آسیاو، آسیاه› 'āsiyā ۱. دستگاهی که بهوسیلۀ آن غلات را آرد کنند.۲. جایی که غلات را آرد میکنند۳. از لوازم برقی منزل که مواد غذایی را پودر یا نرم میکند.۴. (زیستشناسی) = دندان 〈 دندان آسیا〈 آسیای آبی: آسیابی مرکب ا...
-
ساز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sāz ۱. (موسیقی) هریک از آلات موسیقی که برای نواختن نغمههای موسیقی به کار میرود.۲. (موسیقی) آهنگ.۳. (بن مضارعِ سازیدن و ساختن) = ساختن۴. [قدیمی] آلت؛ وسیله؛ ابزار؛ اسبابوادوات.۵. [قدیمی] اسلحه، خواربار، و سایر لوازم مورد استفاده در جنگ؛ آلت ...
-
چرخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) čarx ۱. وسیلهای مدور با حرکت دورانی که دور محور خود میچرخد: چرخ درشکه، چرخ گاری، چرخ اتومبیل.۲. هر نوع وسیلۀ مکانیکی دستی یا موتوری دارای حرکت چرخشی: چرخ خیاطی، چرخ پنبهریسی، چرخ نخریسی.۳. هر نوع وسیلۀ کوچک چرخدار جهت حمل بار.۴. [عامیانه] ...