کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مکانیک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مکانیک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: mécanique] mekānik ۱. (فیزیک) شاخهای در علم فیزیک که به بررسی نیروهای مختلف و تاثیر آنها بر اجسام میپردازد.۲. (اسم، صفت) کسی که کارش تعمیر ماشینآلات است؛ مکانیسین.
-
جستوجو در متن
-
سینماتیک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: cinématique] (مکانیک) sina(e)mātik قسمتی از مکانیک که از تغییر مکان اجسام بر حسب زمان بحث میکند.
-
مکانیسین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: mécanicien] mekānisiyan متخصص در مکانیک؛ ماشینکار؛ تعمیرکنندۀ ماشینآلات.
-
بردار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bordār ۱. برنده؛ حامل.۲. (ریاضی) خط شعاع؛ خط حامل در فیزیک و مکانیک؛ وکتور.
-
دینامیک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فرانسوی: dinamique] dināmik ۱. دارای حرکت و پویایی؛ پویا.۲. (اسم) شاخهای از علم مکانیک که به بررسی چگونگی حرکت اجسام بر اثر نیروی وارده به آنها میپردازد.
-
فیزیک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: physique] fizik ۱. دانشی که به بررسی خواص ماده و انرژی میپردازد و حوزههایی چون نور، گرما، برق، مکانیک، کوانتوم، و مانند آنها را شامل میشود.۲. وزن ظاهری و ابعاد بدنی یک شخص.
-
آب بندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'ābbandi ۱. (مکانیک) روان شدن قطعات تحت سایش در خودروها یا موتورسیکلتهای نو.۲. محل تهیۀ بستنی، ماست، پنیر، خامه، و مانندِ آن؛ لبنیاتی.۳. گرفتن یا جوش دادن درزهای وسایل یا ظروف فلزی.