کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مَّتَاعَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
متاع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَمتِعَة] matā' آنچه بتوان خرید یا فروخت؛ کالا؛ اسباب؛ مال.
-
واژههای همآوا
-
متاع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَمتِعَة] matā' آنچه بتوان خرید یا فروخت؛ کالا؛ اسباب؛ مال.
-
مطاع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] motā' کسی که مردم از او فرمانبرداری و اطاعت کنند؛ اطاعتشده؛ فرمانبردهشده.
-
جستوجو در متن
-
امتعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: امتعَة، جمعِ متاع] 'amta(e)'e = متاع
-
اثاثه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اثاثَة] 'asāse کالا؛ متاع؛ مال.
-
پرنعمت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] porne'mat جایی که میوه، خواربار، و متاع فراوان باشد.
-
سلعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سلعَة، جمع: سِلَع] [قدیمی] sel'e متاع؛ کالای تجارتی.
-
رهاط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] rehāt ۱. متاع؛ کالا.۲. رخت خانه.
-
ته بساط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] [عامیانه] tahba(e)sāt متاع و کالای وازدهای که در بساط فروشنده باقی مانده باشد.
-
مایعرف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] māyo'raf ۱. آنچه شناخته شده.۲. کالا، متاع، اسباب خانه که برای کسی بهجا مانده باشد.
-
تنخواه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) tanxāh ۱. پول نقد.۲. سرمایه.۳. متاع؛ کالا.
-
ثقل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] saqal ۱. باروبنه و حشم مسافر.۲. مال؛ متاع.۳. هر چیز نفیس.
-
اروس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'arus = متاع: ◻︎ یک روز چارپای ببردستم از گله / روز دگر اروس و قماش از نهاندره (پوربهای جامی: لغتنامه: اروس).