کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مِهکمان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کمان مهره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kamānmohre = کمانگروهه
-
گلوله کمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] golulekamān کمانی که با آن گلولۀ گلی میانداختند؛ کمانگروهه.
-
چاچی کمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čāčikamān = کمان 〈 کمان چاچی
-
رنگین کمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ranginkamān کمانی مرکب از هفت رنگ که از تجزیۀ نور خورشید در قطرات باران ایجاد میشود؛ قوسوقزح؛ کمان رستم؛ کمان بهمن؛ کمان سام؛ آزفنداک؛ آژفنداک؛ آفنداک؛ کرکم؛ کلکم؛ نوس؛ نوسه؛ نوشه؛ سویسه؛ سرویسه؛ تربسه؛ تربیسه؛ ترسه؛ سدکیس؛ شدکیس؛ سرکیس؛ اغلی...
-
شخ کمان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] šaxkamān ۱. ویژگی تیراندازی که کمان سخت و محکم داشته باشد.۲. قوی؛ پرزور؛ نیرومند.
-
سخت کمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] saxtkamān ۱. کسی که کمان سخت و محکم را بکشد.۲. آنکه در کشیدن کمان و تیراندازی مهارت داشته باشد؛ تیرانداز ماهر و پرزور.
-
مه جبین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] ‹ماهجبین› mahjabin ۱. آنکه پیشانیش مانند ماه تابان باشد.۲. [مجاز] زیبارو.
-
سال مه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سالماه› [قدیمی] sālmah حساب سال و ماه؛ تاریخ: ◻︎ شدش فرامش آن سالمه که شهر تو را / فروگرفت به نیرنگ و تنبل و دستان (مسعودسعد: لغتنامه: سالمه).
-
جستوجو در متن
-
خیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xide ۱. کج؛ خمیده؛ خمشده: ◻︎ الا تا ماه نو خیدهکمان است / سپر گردد مه داه و چهارا (ابوشکور:شاعران بیدیوان: ۸۳).۲. ویژگی پشم و پنبۀ زدهشده: ◻︎ وجود آتش، جهان چون پشم خیده / نمانده پشم و آتش آرمیده (عطار۱: ۱۵۵).
-
تعقید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'qid ۱ سخن را پیچیده و درهم کردن.۲. (ادبی) پیچیدگی شعر یا نثر بهسبب کلمات و کنایات دور از ذهن.۳. [قدیمی] گره زدن.〈 تعقید لفظی: (ادبی) پیچیدگی شعر یا نثر بهسبب الفاظ دشوار و درهم بودن کلمات و ضمایر، مانندِ این شعر: آهوی...