کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مِاْنِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مان
فرهنگ فارسی عمید
(ضمیر) [پهلوی: mān] [']emān, mān ضمیر متصل اول شخص جمع: کتابمان.
-
مان
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ ماندن) mān = ماندن۱
-
مان
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ ماندن) [پهلوی: mān] mān = ماندن۲
-
مان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: manne] mān هریک از مواد غلیظ و خوشطعمی که بهطور طبیعی یا بر اثر گزش حشرات یا با ایجاد شکاف از تنۀ بعضی درختان یا گیاهان میتراود، مانندِ ترنجبین، شیرخشت، و بیدخشت.
-
مان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: mān] ‹مانه› [قدیمی] mān ۱. خانه؛ سرای: ◻︎ چو آمد بر میهن و مان خویش / ببردش به صد لابه مهمان خویش (اسدی: ۲۰۵).۲. اسباب خانه
-
واژههای همآوا
-
مان
فرهنگ فارسی عمید
(ضمیر) [پهلوی: mān] [']emān, mān ضمیر متصل اول شخص جمع: کتابمان.
-
مان
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ ماندن) mān = ماندن۱
-
مان
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ ماندن) [پهلوی: mān] mān = ماندن۲
-
مان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: manne] mān هریک از مواد غلیظ و خوشطعمی که بهطور طبیعی یا بر اثر گزش حشرات یا با ایجاد شکاف از تنۀ بعضی درختان یا گیاهان میتراود، مانندِ ترنجبین، شیرخشت، و بیدخشت.
-
مان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: mān] ‹مانه› [قدیمی] mān ۱. خانه؛ سرای: ◻︎ چو آمد بر میهن و مان خویش / ببردش به صد لابه مهمان خویش (اسدی: ۲۰۵).۲. اسباب خانه
-
معن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] ma'n سهل و آسان در حاجت.
-
جستوجو در متن
-
آ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حرف) 'ā نخستین حرف الفبای فارسی؛ الف ممدود؛ آی با کلاه. Δ در حساب ابجد: «۱».
-
آ
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ آمدن) ‹آی› 'ā ۱. = آمدن۲. آینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): خودآی.