کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مُیُم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
میم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) mim نام حرف «م».
-
میم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: mime] (هنر) mim نوعی نمایش که در آن بازیگر بدون آنکه سخن بگوید، با انجام حرکات خاص، احساسات و عواطف خود را بیان میکند.
-
واژههای همآوا
-
میم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) mim نام حرف «م».
-
میم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: mime] (هنر) mim نوعی نمایش که در آن بازیگر بدون آنکه سخن بگوید، با انجام حرکات خاص، احساسات و عواطف خود را بیان میکند.
-
جستوجو در متن
-
م
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حرف) m بیستوهشتمین حرف الفبای فارسی؛ میم؛ مِ. Δ در حساب ابجد: «۴۰».
-
جم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جمّ] (ادبی) jam[m] در عروض، سقوط میم و تای مفاعلتن که فاعلن بماند و آن را اجم خوانند.
-
تخنیق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taxniq ۱. خفه کردن؛ فشار دادن گلوی جانداری تا خفه شود.۲. (ادبی) در عروض، انداختن میم مفاعیلن که فاعیلن بشود و بهجای آن مفعولن بگذارند.
-
الف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از عبری] 'alef نام حرف «ا» در الفبای فارسی. Δ به سبب شکل آن شاعران قامت معشوق را در راستی به آن تشبیه میکنند: ◻︎ از همه ابجد بر میم و الف شیفتهایم / که به بالا و دهان تو الف ماند و میم (فرخی: ۲۴۶).〈 الف کوفی (کوفیا...