کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مُک سرباره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مک
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارع مکیدن) me(a)k ۱. = مکیدن۲. مکنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): طفل شیرمک.
-
مک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] mo(a)k نیزۀ کوچک؛ زوبین.
-
کک مک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ککومک› (پزشکی) kak[o]mak لکههای سیاه یا قهوهایرنگ که بر چهره و پوست بدن انسان پیدا میشود؛ کلف؛ ماهگرفته.