کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مُکاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مکاری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [منسوخ] mokāri کسی که چهارپا کرایه میدهد؛ چاروادار.
-
واژههای همآوا
-
مکاری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [منسوخ] mokāri کسی که چهارپا کرایه میدهد؛ چاروادار.
-
جستوجو در متن
-
خدعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: خدعَة] xod'e حیلهگری؛ مکاری؛ فریبکاری.
-
دغل کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] daqalkāri حیلهگری؛ مکاری؛ دغلی.
-
گربه شانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) ‹گربهشانگی› [قدیمی، مجاز] gorbešāni ۱. حیلهگری؛ مکاری.۲. تملقگویی.
-
ریمنی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] rimani مکاری؛ حیلهگری: ◻︎ ای بر طریق باطل پویان تو روز و شب / داده عنان خویش به شیطان ز ریمنی (سنائی۲: ۳۳۶).
-
چپ انداز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) čap[']andāz ۱. کسی که در پشت اسب رو به عقب برگردد و تیر بیندازد.۲. آنکه با دست چپ تیراندازی کند.۳. [قدیمی، مجاز] فریبدهنده؛ مکار؛ حیلهگر: ◻︎ به عیاری چپانداز جهانی / به مکاری بلای خانمانی (زلالی: لغتنامه: چپانداز).