کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مُخْرِجُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مخرج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] maxraj ۱. جای خارج شدن؛ محل خروج.۲. (زبانشناسی) محل خروج حرف از دهان؛ محل تلفظ حروف از کام و دهان.۳. [جمع: مخارج] (ریاضی) عددی که نشان میدهد واحد به چند بخش تقسیم شده.۴. (زیستشناسی) معقد.
-
واژههای همآوا
-
مخرج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] maxraj ۱. جای خارج شدن؛ محل خروج.۲. (زبانشناسی) محل خروج حرف از دهان؛ محل تلفظ حروف از کام و دهان.۳. [جمع: مخارج] (ریاضی) عددی که نشان میدهد واحد به چند بخش تقسیم شده.۴. (زیستشناسی) معقد.
-
جستوجو در متن
-
مخارج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] maxārej ۱. [جمعِ مخرج] = مخرج۲. [جمعِ خرج] هزینهها.
-
تمنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹تلنده، تمده› [قدیمی] tamande کسی که زبانش هنگام حرف زدن میگیرد و حروف را نمیتواند از مخرج ادا کند؛ کجزبان.
-
احلیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) 'ehlil ۱. آلت تناسلی مرد.۲. [قدیمی] مخرج ادرار در آلت تناسلی مرد.
-
ادغام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'edqām ۱. درآمیختن چیزی در چیزی؛ در هم کردن.۲. (زبانشناسی) ترکیب کردن دو حرف هممخرج و بهصورت مشدد درآوردن آن، مانندِ «بتّر» که در اصل «بدتر» بوده، و «تا» و «دال» را در هم ادغام کردهاند.
-
کرمک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: karmak، مصغر کِرم] (زیستشناسی) kermak ۱. کرم کوچک.۲. نوعی کرم کوچک و سفید که انگل لولۀ گوارش است و با تخمریزی در اطراف مخرج باعث خارش شدید میشود.
-
کلته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت)[قدیمی] kalte ۱. ویژگی حیوان پیر و ازکارافتاده.۲. دمبریده: ◻︎ به شاه ددان کلتهروباه گفت / که دانا زد این داستان در نهفت (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۹۸).۳. ویژگی کسی که زبانش میگیرد و حروف را نمیتواند از مخرج ادا کند.
-
روده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: rot, rōtīk] (زیستشناسی) rude قسمت لولهایشکل دستگاه گوارش مهرهداران که بین معده و مخرج قرار دارد و عمل هضم و جذب در آن کامل میشود.〈 رودۀ باریک: (زیستشناسی) از قسمتهای دستگاه گوارش که پس از معده قرار دارد و شامل دوازدهه، رودۀ...