کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مَيِّتِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
میت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: مَیّت، جمع: اموات و موتی] me(a)yyet مُرده.
-
جستوجو در متن
-
اموات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مَیّت] 'amvāt = میت
-
موتی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مَوتیٰ، جمعِ مَیت] [قدیمی] mo[w]tā = میت
-
اهاله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اهالَة] [قدیمی] 'ehāle ۱. فروریختن خاک.۲. خاک ریختن بر روی میت از اطراف بهطور دستهجمعی.
-
حی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: حیّ] hay[y] ۱. [مقابلِ میت] زنده.۲. (اسم، صفت) از نامهای خداوند.۳. (اسم) [قدیمی] قبیله.
-
چهارتکبیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] ‹چارتکبیر› [قدیمی، مجاز] ča(ā)hārtakbir نماز میت که مطابق مذهب اهل سنت چهار تکبیر دارد.〈 چهارتکبیر زدن: [قدیمی، مجاز] ترک گفتن، بهویژه ترک کردن دنیا و از خوشیهای آن چشم پوشیدن.
-
غسل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] qosl ۱. (فقه) شستشوی تمام بدن طبق دستور شرع، همراه با نیت و برای نزدیکی به خداوند.۲. شستن و در آب فروبردن چیزی برای زایل ساختن نجاست یا چرک آن.〈 غسل ارتماسی: [مقابلِ غسل ترتیبی] (فقه) غسلی که در آن تمام بدن یکمرتبه در آب فرو...
-
گورخوان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] gurxān ۱. آنکه در گورستان بر سر گور مردگان قرآن بخواند: ◻︎ حلوا سه چار صحن شب جمعه چند بار / بهر ریا به خانهٴ هر گورخوان شود (سعدی۳: ۹۵۷).۲. کسی که هنگام دفن مِیّت تلقین بخواند.