کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مَوَاقِعِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مواقع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ موقع] mavāqe' = موقع mo[w]qe'
-
واژههای همآوا
-
مواقع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ موقع] mavāqe' = موقع mo[w]qe'
-
جستوجو در متن
-
انباره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (برق) 'ambāre دستگاهی که انرژی برق برای مواقع لزوم در آن ذخیره میشود؛ آکومولاتور؛ خازن.
-
احتیاط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ehtiyāt ۱. با تدبیر کار کردن؛ هوشیاری به کار بردن.۲. دوراندیشی؛ عاقبتاندیشی.۳. (اسم) (نظامی) بخشی از نیروی نظامی یک کشور که در مواقع اضطراری به کار گرفته میشود.
-
برای
فرهنگ فارسی عمید
(حرف اضافه) barāye ۱. به منظورِ؛ با این هدف که.۲. به علتِ؛ به سببِ.۳. برای اختصاص دادن چیزی به کار میرود: این جعبه برای استفاده در مواقع ضروری است.۴. در ازایِ؛ در برابرِ.۵. نسبت به؛ به خاطرِ: برایش میمیرد.
-
نسیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] nasim ۱. جریان ضعیف هوا که جهت وزش آن در مواقع مختلف تغییر میکند مانند نسیم خشکی هنگام شب به سمت دریا و نسیم دریا هنگام روز به جانب خشکی؛ هوای خنک؛ باد ملایم.۲. [قدیمی] بوی خوش.
-
نشان١
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: niš] nešān ۱. علامت.۲. قطعه فلزی که غالباً از طلا، نقره، یا برنز به شکلهای مختلف ساخته میشود و در برابر خدمات اشخاص یا برای احترام و قدردانی از ورزشکاران، فضلا، و دانشمندان به آنان داده میشود و آن را در بعضی مواقع جلو سینۀ خود میزنن...