کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مَنَّ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
من
فرهنگ فارسی عمید
(ضمیر) [پهلوی: man] man ضمیر اولشخص مفرد.
-
من
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) man واحد اندازهگیری وزن، برابر با تقریباً سه کیلوگرم؛ من تبریز.〈 من شاه: [قدیمی] واحد اندازهگیری وزن، برابر با ۸۰ سیر یا ۲ من معمولی.〈 من ری: [قدیمی] واحد اندازهگیری وزن، برابر با ۱۶۰ سیر یا ۴ من معمولی.
-
من
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: منّ] [قدیمی] man[n] ۱. آنچه خداوند ببخشد و بدهد.۲. آنچه کسی به دیگری ببخشد.
-
من
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. مٲخوذ از عبری] (زیستشناسی) [قدیمی] man[n] ۱. ترنجبین.۲. شیرخشت.
-
من باب
فرهنگ فارسی عمید
(حرف اضافه) [عربی] menbābe ازبابتِ؛ ازجهتِ: منبابِ مثال.
-
من بعد
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی: منبعدِ] memba'd ازاینپس؛ پسازاین.
-
من لدن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] menladon ۱. از نزد؛ از جانب.۲. [مجاز] از جانب خدا؛ دارای جنبۀ الوهی.
-
من یزید
فرهنگ فارسی عمید
(جملۀ فعلیه) [عربی: منیزیدُ (= چه کسی زیاد میکند؟)] [قدیمی] manyazid حراج؛ مزایده: ◻︎ دنیا به عرض فقر بده وقت منیزید / کآن گوهر تمامعیار ارزد این بها (خاقانی: ۴).
-
من البدوِالی الختم
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی] [قدیمی] menalbadve'elalxatm از آغاز تا انجام؛ از سر تا بن؛ از سر تا ته.
-
من حیث المجموع
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی: منحَیثُالمجموع] menheyse(o)lmajmu' رویهمرفته؛ مجموعاً.
-
هل من مبارز
فرهنگ فارسی عمید
[عربی] (شبهجمله، اسم) [قدیمی] halmenmobārez آیا مبارزی هست؟ Δ هنگام خودستایی کردن و مبارز طلبیدن استعمال میشود.
-
هل من مزید
فرهنگ فارسی عمید
(شبهجمله، اسم) [عربی] [قدیمی] halmenmazid آیا هیچ زیادتی هست؟ Δ هنگام خواستن چیزی به مقدار بیشتر به کار میرفته.
-
واژههای همآوا
-
من
فرهنگ فارسی عمید
(ضمیر) [پهلوی: man] man ضمیر اولشخص مفرد.
-
من
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) man واحد اندازهگیری وزن، برابر با تقریباً سه کیلوگرم؛ من تبریز.〈 من شاه: [قدیمی] واحد اندازهگیری وزن، برابر با ۸۰ سیر یا ۲ من معمولی.〈 من ری: [قدیمی] واحد اندازهگیری وزن، برابر با ۱۶۰ سیر یا ۴ من معمولی.