کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مَقْتاً پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
مقطع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مقاطع] maqta' ۱. محل قطع؛ جای بریدن؛ محل جدایی.۲. پایان سخن.۳. (ادبی) بیت آخر غزل یا قصیده.
-
مقطع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] moqta' کسی که پادشاه یا خلیفه اقطاع به او میداده تا از درآمد آن زندگانی کند.
-
مقطع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] moqatta' ۱. بریدهشده.۲. چیزی که زواید آن را بریده و آراسته و پیراسته کرده باشند.۳. کوتاه.۴. (اسم، صفت) [مقابلِ موصل] (ادبی) در بدیع، مصراع یا بیتی که حروف آن قابل اتصال نباشد و نتوان آنها را سرهم نوشت؛ منفصلالحروف.