کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مؤمن نهاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آشفته مو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹آشفتهموی› 'āšoftemu کسی که موهای پریشان دارد؛ ژولیدهمو.
-
آمیزه مو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹آمیژهمو› 'āmizemu دومو؛ دومویه؛ کهل؛ کسی که موهای سیاه و سفید در سر داشته باشد.
-
بنفشه مو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹بنفشهموی› [قدیمی، مجاز] banafšemu ۱. ویژگی آنکه موهای کبودرنگ دارد.۲. آنکه موهای خوشبو به عطر گل بنفشه دارد.
-
غالیه مو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] ‹غالیهموی› [قدیمی، مجاز] qāliyemu ویژگی آنکه زلف سیاه و خوشبو دارد؛ سیهموی.
-
قلم مو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. فارسی] qalammu قلمی که در سر آن دستۀ کوچکی از مو یا الیاف قرار دارد.