کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مؤسم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
موسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مَوسم، جمع: مواسم] mo[w]sem, musem ۱. وقت و زمان چیزی.۲. هنگام رسیدن چیزی.۳. وقت اجتماع مردم برای حج.
-
جستوجو در متن
-
مواسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ موسم] [قدیمی] mavāsem = موسم
-
توسیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تَوسیم] [قدیمی] to[w]sim ۱. در موسم حاضر شدن؛ به موسم آمدن.۲. داغ و نشان گذاشتن.
-
بارسات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [هندی] [قدیمی] bārsāt موسم بارندگی.
-
شتا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: شتاء] [قدیمی] šetā زمستان؛ موسم سرما.
-
ریعان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] raya'ān اول و بهترین چیزی؛ بهترین موقع و موسم چیزی: ریعان شباب.
-
نوبهاران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) no[w]bahārān موسم بهار؛ وقت بهار.
-
خس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [هندی] (زیستشناسی) xas گیاهی پیچیده و گرهدار با خارهای فراوان که از آن در موسم گرما خسخانه درست میکنند و بر روی آن آب میپاشند تا فضای خسخانه سرد و خنک شود.
-
زمستان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: zamistān] zemestān از فصول چهارگانۀ سال؛ سهماه بعد از پاییز؛ سهماه آخر سال خورشیدی که موسم سرما و یخبندان است و روزها از همه وقت کوتاهتر است.
-
تموز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سُریانی] tamuz ۱. ماه دهم از ماههای رومی برابر مرداد.۲. ماه هفتم از سال شمسی کشورهای عربی، بین حزیران و آب، مطابق با ژوئیه، دارای ۳۱ روز.۳. [قدیمی، مجاز] تابستان؛ موسم گرما.
-
دی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) dey ۱. ماه دهم از سال خورشیدی؛ ماه اول زمستان که موسم سختی سرما است.۲. [قدیمی] نام روزهای هشتم و پانزدهم و بیستوسوم هر ماه خورشیدی. Δ چون سه روز از روزهای ماه به نام دی بوده برای امتیاز آنها نام هر روز را به نام روز بعد افزوده روز هشتم ...
-
گاه
فرهنگ فارسی عمید
(قید) gāh ۱. وقتی؛ زمانی؛ هنگامی.۲. بعضی اوقات؛ گاهگاهی.۳. (اسم) وقت؛ زمان؛ هنگام.۴. زمان (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بامگاه، شامگاه، سحرگاه.۵. مکان (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بزمگاه، پرستشگاه، رزمگاه، کشتارگاه، لشگرگاه.۶. (اسم) [قدیمی] فصل؛ موسم.〈 ...
-
چله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مخففِ چهله] čelle ۱. روز چهلم وقوع امری.۲. ایامی در تابستان و زمستان که اوج شدت گرما یا سرماست.۳. [مجاز] مکان خلوتی که صوفیان در آن به ریاضت میپردازند.۴. (تصوف) چهل روزی که صوفیان در آن به ریاضت و عبادت میپردازند.〈 چلهٴ تابستان:۱. چهل ر...
-
پیوند
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ پیوستن) [پهلوی: patwand] ‹پدوند› peyvand ۱. = پیوستن۲. (اسم مصدر) اتصال؛ پیوستگی؛ همبستگی.۳. (اسم مصدر) ازدواج؛ وصلت: پیوندتان مبارک باد.۴. (اسم مصدر) (زیستشناسی) اتصال جوانه یا شاخۀ درختی به شاخه یا ساقۀ درخت دیگر که از همان نوع یا شبیه ...