کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موى مجعد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مجعد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] moja''ad ویژگی موی پیچیده.
-
کورس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kavars ۱. پیچوتاب مو.۲. موی پیچیده و مجعد؛ موی.۳. چرک تن یا جامه؛ کرس؛ کرسه.
-
تکو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تکوی› [قدیمی] taku ۱. موی درهمپیچیده و مجعد: ◻︎ در تکوی توست جان من اسیر / چون غریبی کاو به ظلمت خو گرفت (اثیرالدین اخسیکتی: مجمعالفرس: تکو).۲. نانروغنی.
-
مرغول
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹مرغوله› [قدیمی] marqul ۱. دارای پیچوتاب؛ مجعّد: ◻︎ جوان چون بدید آن نگاریدهروی / بهسان دو زنجیر مرغول موی (رودکی: ۵۴۴).۲. (اسم) [مجاز] زلف پیچیده و مجعد.۳. (اسم) (موسیقی) آواز؛ نغمه.