کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مومیایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مومیایی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به مومیا) [معرب. فارسی] mum[i]yāy(')i ۱. ویژگی جسمی که به مومیا آغشته شده.۲. (اسم) = مومیا
-
جستوجو در متن
-
مومیاکاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [معرب. فارسی] mum[i]yākāri عمل مومیایی کردن.
-
مومیاگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [معرب. فارسی] [قدیمی] mum[i]yāgar کسی که اجساد را مومیایی میکند.
-
چراغ سنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čerāqsang مادهای که در بعضی از غارها از درزها و شکافهای سنگ بیرون میآید؛ مومیا؛ مومیایی.