کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مورد اعتراض قرار دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ترتیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tartib ۱. ثابت و استوار کردن.۲. هرچیزی را در جای خود قرار دادن.۳. راستودرست کردن.۴. پشت سر هم قرار دادن.
-
برگه دان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) bargedān جای قرار دادن برگهها؛ جعبه یا قفسهای که برگهها بهترتیب در آن قرار داده میشود؛ فیشیه.
-
میز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مغولی] miz وسیلهای پایهدار و مسطح برای قرار دادن اشیا.
-
جواب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع اجوِبَة] javāb ۱. [مقابلِ سؤال] پاسخ.۲. آنچه در مقابل خطاب، دعا، اعتراض، آزمون، معادلۀ ریاضی، یا نامه گفته و نوشته میشود.۳. (اسم مصدر) [مجاز] جبران.۴. (ادبی) استقبال.〈 جواب دادن (گفتن): (مصدر لازم) پاسخ گفتن؛ پاسخ دادن.〈 ج...
-
گذاردن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] gozārdan چیزی را در جایی قرار دادن؛ نهادن؛ گذاشتن.
-
تغریر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taqrir چیزی را در معرض هلاک قرار دادن؛ به خطر افکندن.
-
ترفیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tarfih در رفاه و آسایش قرار دادن؛ آسوده و تنآسان کردن.
-
کروشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: crochet] ko(e)ro(u)še علامتی به شکل [] که میتوان به جای پرانتز یا برای در پرانتز قرار دادن عبارتی که درون پرانتز قرار دارد، به کار برد.
-
اشکاف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [روسی] 'eškāf قفسهای دردار داخل دیوار، برای قرار دادن ظرف، پوشاک، کتاب، یا چیزهای دیگر در آن.
-
اصطفا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اصطفاء] [قدیمی] 'estefā ۱. گزین کردن؛ برگزیدن.۲. کسی را برگزیدن و مورد محبت قرار دادن.
-
استملاک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'estemlāk جایی را ملک خود قرار دادن و آن را مالک شدن.
-
استناد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'estenād تکیه کردن به سند یا مدرک و آن را پشتوانۀ عمل، گفته، یا ادعا قرار دادن.
-
ایراث
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'irās وارث گردانیدن؛ کسی را وارث قرار دادن؛ برای کسی میراث گذاشتن.
-
بازنهادن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] bāzna(e)hādan ۱. نهادن؛ گذاشتن.۲. برجا گذاشتن.۳. قرار دادن چیزی در جایی.
-
کلاهک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kolāhak ۱. کلاه کوچک.۲. هر چیز کوچک شبیه کلاه برای قرار دادن روی چیز دیگر: کلاهکِ دودکش.