کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موحد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
موحد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] movahhed کسی که خدا را یکی بداند و به خدای یگانه ایمان داشته باشد؛ یکتاپرست.
-
جستوجو در متن
-
یکتاپرست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) yektāparast آنکه خدای یگانه را پرستش کند؛ موحد.
-
یکی گو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ‹یکیگوی› [قدیمی] yekigu شخص موحد و خداپرست.
-
یگانه گوی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [قدیمی، مجاز] yegāneguy شخص موحد، خداپرست، و قائل به توحید.
-
خداشناس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xodāšenās کسی که خدا را میشناسد و به آن ایمان دارد؛ موحد؛ یکتاپرست؛ پارسا.
-
خداپرست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xodāparast ویژگی کسی که خدا را پرستش میکند؛ پرستندۀ خدا؛ موحد؛ متدین؛ دیندار.
-
حنیف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: حُنَفاء] hanif ۱. راست؛ مستقیم.۲. ثابت و پایدار در دین.۳. کسی که متمسک به دین اسلام یا در ملت ابراهیم و موحد باشد.