کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهر پاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
فاخته مهر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی، مجاز] fāxtemehr بیمهر؛ بیوفا: ◻︎ فاختهمهری نباید در تو دل بستن که تو / هر زمان جفت دگر جویی و یار نو گری (لامعی: ۱۵۱).
-
بی مهر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bimehr آنکه نسبت به دیگری مهر و محبت ندارد؛ نامهربان.
-
سربه مهر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) sarbemohr ۱. سربسته و مهرشده.۲. ویژگی پاکت یا کیسه که سر آن را بسته و لاکومهر کرده باشند.۳. [مجاز] دستنخورده و نهفته.
-
دی به مهر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] deybemehr نام روز پانزدهم از هر ماه خورشیدی که زردشتیان در این روز جشنی برپا میکردند: ◻︎ دیبهمهر است مهربانی کن / از همه چیز مهربانی بِه (مسعودسعد: ۵۴۷).