کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهرگان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مهرگان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: mitragan] [قدیمی] mehr[e]gān ۱. ماه مهر.۲. [مجاز] پاییز.۳. روز شانزدهم از هر ماه خورشیدی.۴. در آیین زردشتی، جشن باستانی که پارسیان از روز ۱۶ تا ۲۱ مهرماه برپا میکردند: ◻︎ مهرگان نو درآمد بس مبارک مهرگان / فال سعد آورد و روز فرخ و بخت ج...
-
واژههای مشابه
-
بی مهرگان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) bimohregān جانورانی که ستون فقرات و استخوانبندی ندارند، از قبیل آغازیان، خارپوستان، کرمها، نرمتنان.
-
جستوجو در متن
-
فروردجان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) farvardjān = فروردگان: ◻︎ کرد شاها مهرگان از دست گشت روزگار / باغ را کوته دو دست از دامن فروردجان (ضمیری: لغتنامه: فروردگان).
-
پالئوزوئیک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: paléozoïque] (زمینشناسی) pāle'ozo'ik دوران اول زمینشناسی شامل پنج دورۀ کامبرین، سیلورین، دونین، کربونیفر، و پرمین که ۳۶۰ میلیون سال طول کشیده است و آثار حیاتی آن بیشتر شامل بیمهرگان و ماهیها و دوزیستان بوده است.
-
مهرگانی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به مهرگان) mehr[e]gāni ۱. = مهرگان۲. (موسیقی) [قدیمی] از الحان سیگانۀ باربد: ( چو نو کردی نوای مهرگانی / ببردی هوش خلق از مهربانی (نظامی۱۴: ۱۸۰).
-
فروردگان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: fravartīkān] ‹پروردگان، فروردجان، فروردیان، فوردگان، پوردگان، فوردجان، فوردیان، پوردیان› [قدیمی] farvardgān ۱. جشنی که در قدیم ایرانیان در پنج روز آخر سال یا پنج روز اول سال برپا میکردند.۲. جشنی که روز نوزدهم فروردین یا فروردینروز می...
-
چونان
فرهنگ فارسی عمید
(حرف اضافه) čunān ۱. مثلِ؛ مانندِ.۲. (صفت) [قدیمی] آنچنان؛ آنسان.۳. (حرف، قید) [قدیمی] چنانکه؛ همانسانکه: ◻︎ بجوی مهر من ای نوبهار حسن که من / به کارت آیم چونان به مهرگان آتش (رشیدوطواط: لغتنامه: چونان).
-
کشکنجیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] koškanjir ۱. فلاخن بزرگ سنگانداز؛ قلعهکوب: ◻︎ دادِ جشن مهرگان اسپهبد عادل دهد / آن کجا تنها به کشکنجیر بندازد زرنگ (منوچهری: ۶۱).۲. سنگی که با منجنیق به سوی حصار و قلعه پرتاب میکردند تا دیوار قلعه را سوراخ و خراب کند: ◻︎ نه منجنیق به...
-
مهر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [پهلوی: mitr] mehr ۱. دوستی؛ محبت.۲. (اسم) در آیین زردشتی، ربالنوع آفتاب.۳. (اسم) [قدیمی] خورشید.۴. (اسم) [قدیمی] ماه هفتم سال شمسی، پس از شهریور و پیش از آبان.۵. (اسم) [قدیمی] روز شانزدهم از هر ماه شمسی: ( روز «مهر» و ماه مهر و جشن ...