کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهره باز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مهره باز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] mohrebāz ۱. آنکه شطرنج یا تختهنرد بازی میکند.۲. [مجاز] حقهباز.
-
واژههای مشابه
-
کمان مهره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kamānmohre = کمانگروهه
-
گل مهره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] gelmohre ۱. مهره یا گلولۀ کوچک که از گل درست کنند.۲. مهرۀ کمانگروهه.
-
مهره داران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) mohredārān گروهی از جانوران که دارای ستون فقرات هستند.
-
جستوجو در متن
-
تیو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تاو› [قدیمی] tiv تابوتوان؛ طاقت: ◻︎ یکی مهره باز است گیتی که دیو / ندارد به ترفند او هیچ تیو (عنصری: ۳۶۱)
-
سنجاقک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی. فارسی] sanjāqak ۱. (زیستشناسی) حشرهای با بدن باریک و کشیده، چشمهای بزرگ و چهار بال نازک و رنگین که به سرعت پرواز میکنند؛ چیچیلاس.۲. سیخ فلزی نازک که در سوراخهای سرپیچها قرار میدهند که مهرهها هنگام حرکت یا کار کردن ماشین باز نشود.
-
پیاده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مقابلِ سواره، جمع: پیادگان] piyāde ۱. کسی که با پای خود به راهی میرود و سوار بر مَرکب نیست.۲. (اسم) (ورزش) در شطرنج، هریک از شانزده مهره که هشت مهرۀ سیاه در یک طرف و هشت مهرۀ سفید در طرف دیگر است؛ بیدق: ◻︎ کس با رخ تو نباخت دستی / تا جان...
-
گل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: gul] gol ۱. (زیستشناسی) اندام تولیدمثل گیاهان نهاندانه که پس از مدتی بهجای آن میوه بهوجود میآید و شامل کاسبرگ، گلبرگ، پرچم، و مادگی است: گل سیب، گل بادام.۲. (زیستشناسی) هریک از گیاهان بوتهای یا درختچهای کوچک با قسمتی شبیه اندام ...