کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مهد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مهود] mahd ۱. گهواره.۲. مهدکودک.۳. [قدیمی] کجاوه.
-
مهد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از هندی] (زیستشناسی) mahd گیاهی با شاخههای بلند و برگهای باریک که معمولاً در کشمیر میروید.
-
جستوجو در متن
-
خوابنیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹خبنیده› xābanide کسی که بهخواببردهشده؛ خواباندهشده: ◻︎ بر مهد عروسِ خوابنیده / خوابش بربود و بست دیده (نظامی۳: ۵۲۷).
-
تیرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [ترکی] [قدیمی] tiro(a)m بانوی بزرگ حرم پادشاه؛ خاتون: ◻︎ اندر این عهد از بزرگی کشور خوارزم را / ستر عالی مهد اعظم تیرم ترکان تویی (؟: مجمعالفرس: تیرم).